آندرا یک قطعه اسکناس 5 دلاری گم کرد. ریچارد 12 ساله آن را پیدا کرد و به معلمش داد. معلم گفت: تو پسر خیلی درستکاری هستی. من به تو افتخار میکنم. ریچارد سرخ شد. کلمات آقای معلم او را دچار وحشت ساخت. ریچارد خاطره دزدی کوچکی را در ذهن داشت. وقتی معلم، از او به خاطر صداقتش تمجید کرد، اضطراب وجود او را فراگرفت. پیش خودش فکر کرد اگر آقای معلم، فقط از قضیه با خبر می‌شد… . ریچارد از تماس با معلمش سخت هراسید و در خود فرورفت. با خود گفت: نباید بگذارم آقای معلم مرا بیشتر بشناسد. اگر اینطور بشود، دیگر به من افتخار نخواهد کرد. من مایه شرمساری‌اش خواهم شد. معلم ریچارد اگر از تمجیدی که قدردانی می‌کند،استفاده می‌کرد می‌توانست بیشتر مفید واقع شود: ممنونم که پول را پیدا کردی ریچارد. باعث شدی آندره بیشتر از این غصه نخورد. ریچارد، اگر چنین گفته‌ای می‌شنید محظوظ می‌شد. نتیجه می‌گیریم در تمجید، از اعمال مشخص فرد قدردانی کنید.صفات و منش او را مورد ارزیابی قرار ندهید.

ارزیابی های مثبت چه بسا به برداشت‌های منفی منتهی شوند. تمجیدی که قضاوت می کند، ممکن است در روابط بین انسان ها اضطراب به وجود آورد و فاصله ایجاد کند. این نوع تمجید، چه بسا راه ارتباط را مسدود سازد و روابط را خاتمه بخشد.